پيام
+
يه استاد داشتيم هر سري مي آمد سر کلاس به دخترا تيکه مي انداخت.
يه بار دخترا تصميم مي گيرن با اولين تيکه اي که انداخت از کلاس برن بيرون.
قضيه به گوش استاد مي رسه. جلسه بعد يه کم دير مياد سر کلاس،
مي گه از انقلاب داشتم مي آمدم ديدم يه صف طولاني از دخترا تشکيل شده رفتم جلو
پرسيدم، گفتن با کارت دانشجويي شوهر مي دن!
دخترا پا مي شن برن بيرون، استاده مي گه کجا مي ريد؟
وقتش تموم شد، تا ساعت 10 ب
2-امروز
93/6/17
2-طنز
نقل از يک دانشجو